مشاوره مدیریت استراتژیک

مدیریت استراتژیک

مشاوره مدیریت راهبردی یا مشاوره مدیریت استراتژیک یک تجزیه و تحلیل در خصوص مسایل مهم و برجستهٔ سازمان است که توسط راهبران ارشد سازمان به نمایندگی از مالکان، به منظور کنترل منابع در محیط‌های خارج از سازمان، اتخاذ می‌شود. با توجه به تغییرات محیطی که در حال حاضر شتاب زیادی به خود گرفته است و پیچیده شدن تصمیمات سازمانی، لزوم بکارگیری برنامه‌ ای جامع برای مواجهه با اینگونه مسائل بیشتر از گذشته ملموس می‌شود. این برنامه چیزی جز برنامه استراتژیک نیست.
مدیریت استراتژیک با تکیه بر ذهنیتی پویا، آینده‌ نگر، جامع‌ نگر و اقتضایی راه حل بسیاری از مسائل سازمان های امروزی است. پایه های مدیریت استراتژیک بر اساس میزان درکی است که مدیران از شرکت‌ های رقیب، بازارها، قیمت‌ ها، عرضه‌ کنندگان مواد اولیه، توزیع‌ کنندگان، دولت‌ ها، بستانکاران، سهامداران و مشتریانی که در سراسر دنیا وجود دارند قرار دارد و این عوامل تعیین‌کنندگان موفقیت تجاری در دنیای امروز است.

یکی از مهمترین ابزارهایی که سازمان‌ ها برای حصول موفقیت در آینده می‌توانند از آن بهره گیرند «مدیریت استراتژیک» خواهد بود. مدیریت استراتژیک به سازمان این امکان را می‌دهد که به شیوه‌ای خلاق و نوآور عمل کند و برای شکل دادن به آینده خود به صورت انفعالی عمل نکند. این شیوه مدیریت باعث می‌شود که سازمان دارای ابتکار عمل باشد و فعالیت‌ هایش به گونه‌ ای درآید که اعمال نفوذ نماید (نه اینکه تنها در برابر کنش‌ها، واکنش نشان دهد) و بدین گونه سرنوشت خود را رقم بزند و آینده را تحت کنترل درآورد.

از جمله خدمات قابل ارائه توسط مهندسین مشاور بهین یاب تجارت در خصوص مشاوره مدیریت استراتژیک و یا برنامه ریزی استراتژیک عبارتند از:

تحليل وضعيت
تدوين استراتژی
اجرای استراتژی
ارزيابی استراتژی

مدیریت استراتژیک تماما در خصوص تعریف و توصیف استراتژی‌هایی است که مدیران در مسیر دستیابی به عملکرد بهتر و ایجاد مزیت رقابتی برتر به دنبال آن هستند.هنگامی‌که یک ویژگی سازمان به‌عنوان مزیت رقابتی محسوب می‌شود که سودآوری آن از حد متوسط سودآوری شرکت‌ها در آن صنعت بالاتر باشد.
تعریفی دیگر از مدیریت استراتژیک : دسته‌ای از تصمیمات و فعالیت‌هایی که مدیر در راه کسب نتایج از عملکرد سازمانش، اتخاذ می‌نماید.
مدیریت استراتژیک فرایند پیگیری بیانیه ماموریت سازمان بر اساس رابطه بین سازمان و محیط پیرامون آن میباشد.مدیریت باید بر اساس دانش و تحلیل مدیریتی و رقابت سازمانی، تصمیم صحیحی اتخاذ نماید.استراتژی در خصوص تخصیص صحیح مناسب کمیاب به نیازهای بی‌شمار سازمان در جهت رسیدن به اهداف سازمان میباشد.
واژه مدیریت استراتژیک Strategic Management به فعالیت تصمیم سازی استراتژیک در یک سازمان اشاره دارد. مدیریت استراتژیک مفهومی است که در سازمان پدید می‌آید و در طول زمان متحول می‌گردد. گاها از واژه “تدوین خط‌مشی و استراتژی” و یا ” خط‌مشی کسب‌وکار” نیز استفاده می‌گردد.
مدیریت برنامه‌ریزی استراتژیک با به‌کارگیری تکنیک‌های ارزیابی نظیر تحلیل سوآت SWOT Analysis (نقاط قوت، ضعف، تهدید و فرصت) راهبری می‌گردد. مدیر باید از قوت‌های سازمان بهترین استفاده را برده و نقاط ضعف سازمان خویش را کاهش دهد، باید فرصت‌های موجود در محیط را شناخته و تهدیدها را نادیده نگیرد.
مدیریت برنامه‌ریزی استراتژیک چیزی جز برنامه‌ریزی شرایط قابل پیش‌بینی و احتمالات ضعیف، نیست. برنامه استراتژیک در سازمان‌های کوچک و بزرگی که در یک بازار رقابتی فعالیت می‌نمایند، با تدوین و پیاده‌سازی استراتژی مناسب در جهت حفظ “مزیت رقابتی پایدار” تلاش می‌نماید.
برنامه‌ریزی استراتژیک فرایندی مستمر برای ارزیابی و کنترل تجارت و یا صنعتی است که سازمان در آن حضور دارد.ارزیابی رقبا کنونی و آتی، ارزیابی هدف‌گذاری انجام‌شده و تحلیل استراتژی‌هایی رقابتی، و همچنین بازنگری دوره‌ای استراتژی‌ها در راه کشف انحراف بین برنامه و اجرا و در صورت نیاز ارائه استراتژی جایگزین. استراتژی، چشم‌اندازی برای کارکنان فراهم می‌سازد، چشم‌اندازی که به درک کارکنان از نقش و جایگاهشان کمک نموده و ارتباط آن نقش را با سایر اعضای سازمان در مسیر پیشبرد برنامه‌های آتی، نشان می‌دهد.

فرایند مدیریت استراتژیک دارای چهار مرحله به شرح زیر است:
1. بررسی ‌محیطی – بررسی ‌محیطی به فرایند جمع‌آوری، بررسی دقیق و ارائه اطلاعات برای اهداف استراتژیک اشاره دارد. این فرایند، عوامل داخلی و خارجی تاثیرگذار بر یک سازمان را تجزیه‌و‌تحلیل می‌کند. پس از اجرای فرایند تجزیه‌و‌تحلیل ‌محیطی، مدیریت باید آن را به طور مداوم ارزیابی کند و در جهت بهبود آن تلاش کند.

2. تعیین استراتژي – فرمولاسيون استراتژي فرايند تصميم‌گيري در خصوص بهترين عملكرد جهت دستیابی به اهداف سازماني است. پس از بررسی ‌محیطی، مديران راهبردهاي شرکتي، تجارتی و عملکردی را تعیین می‌کنند.

3. پیاده‌سازی استراتژی – پیاده‌سازی استراتژی به معنای به‌کار‌گیری استراتژی مورد‌نظر یا اجرای استراتژی انتخابی سازمان است. پیاده‌سازی استراتژی شامل طراحی ساختار سازمان، توزیع منابع، توسعه فرایند تصمیم‌گیری و مدیریت منابع انسانی است.

4. ارزیابی استراتژی- ارزیابی استراتژی مرحله نهایی فرایند مدیریت استراتژی است. فعالیت‌های کلیدی ارزیابی استراتژی عبارت‌اند‌ از: ارزیابی عوامل داخلی و خارجی که در ‌واقع، ریشه‌های استراتژی‌های فعلی، عملکرد اندازه‌گیری و اقدامات اصلاحی هستند. ارزیابی اطمینان می‌دهد که استراتژی سازمانی و نیز اجرای آن با اهداف سازمانی مطابقت دارد.

این اجزاء، مراحلی هستند که در ترتیب زمانی هنگام ایجاد یک طرح مدیریت استراتژیک جدید، انجام می‌شوند. در حال حاضر کسب و کارهایی با یک طرح مدیریت استراتژیک، به نسبت شرایط لازم به این مراحل رجوع می‌کنند و تغییرات ضروری را ایجاد می‌کنند.

مدیریت استراتژیک یک فرایند مداوم است. بنابراین، باید این موضوع را در نظر گرفت که هر جزء با اجزای دیگر ارتباط برقرار می‌کند و این تعامل اغلب به صورت هماهنگ اتفاق می‌افتد.

فواید مدیریت استراتژیک :

از مهمترین فواید مدیریت استراتژیک می‌توان به شناسایی، اولویت‌بندی فرصت‌ها اشاره نمود. رفتن به‌سوی محصولات و خدمات و یا بازارهای جدید، تنها زمانی قابل انجام خواهد بود که پیشتر در سند استراتژی سازماندر خصوص آن برنامه‌ریزی صورت گرفته باشد. مدیریت استراتژیک باید به سازمان این اختیار و توانایی را بدهد تا فعالیت مدنظر این برنامه موردبررسی هزینه-فایده قرار گیرد تا سودآوری آن برای سازمان مشخص گردد.

فواید مالی مدیریت استراتژیک

باید توجه نمایید که برنامه استراتژیک تنها به جنبه فواید مالی تکیه نمی‌نماید. اما با ارزیابی سوددهی کسب‌وکار به این نتیجه می‌توان رسید که آیا این کسب‌وکار به‌صورت استراتژیک با اهداف و اولویت‌های خویش در هماهنگی کاملبوده یا خیر.
سازمان باید بتواند با یک برنامه مشخص، خود را به‌درستی در مسیر تقاضای بازار و مشتری قرار دهد.
تحقیقی در آمریکا نشان داده  که در حدود 100.000 کسب‌وکار تنها به علت عدم تمرکز استراتژیک و یا نداشتن جهت استراتژیک، ورشکست شده‌اند.
شرکت‌هایی که دارای توانایی عملکردی بالاتری هستند، تمایل بیشتری به اتخاذ تصمیمات ساختار نیافته (تصمیمات غیرتکراری، تصمیمات یک‌باره) دارند ، زیرا که آنان استراتژی کوتاه‌مدت و بلندمدت داشته و نتایج احتمالی هر عملی را قبلا پیش‌بینی نموده‌اند.
در مقابل شرکت‌هایی که بر اساس یک برنامه‌ریزی استراتژی پرمعنا و دقیق عمل نمی‌نمایند، همیشه در حال آزمون‌وخطا هستند و با مشکلات داخلی و عدم تمرکز مواجه و غالبا شکست می‌خورند.

فواید غیرمالی مدیریت استراتژیک

آگاهی از تهدیدات خارجی، بهبود درک سازمان از نقاط قوت و ضعف رقبا و افزایش بهره‌وری کارکنان ازجمله این فواید محسوب می. اگر برنامه استراتژیک رابطه بین عملکرد و پاداش نیروی انسانی را به‌خوبی مشخص نموده باشد، در هنگامی‌که پیشنهاد هرگونه تغییر مطرح می‌گردد، مقاومت‌های نیروی انسانی به حداقل مرسد.
نکته کلیدی مدیریت استراتژیک در توانایی حل مسئله و جلوگیری از بروز مشکلات آتی در سازمان است. برنامه استراتژیک باید بتواند تغییرات موردنیاز سازمان را به صورتی منطقی توجیه و با نیاز نیروی انسانی به بهترین شکل ممکن، مرتبط سازد. درنهایت، مدیریت استراتژیک باید بتواند نظم و ترتیب مشخص و مناسبی بین فعالیت‌ها و فرایندهای داخلی و خارجی شرکت فراهم سازد.

سطوح مدیریت استراتژیک

فرایند مدیریت استراتژیک ارائه‌دهنده یک رویکرد منطقی، سیستماتیک و هدفمند در حهت تعیین جهت مسیر آینده سازمان میباشد.
بین فرایندهای مدیریتی حتما باید مرزهای مشخصی وجود داشته باشد. فرایندهای مدیریتی عبارت‌اند از : تدوین، ارزیابی، پیاده‌سازی و کنترل، و بیان رابطه بین اهداف، استراتژی‌ها و محیط.

ارزیابی عملکرد کارکنان در مدیریت استراتژیک :

بامطالعه و شناخت سازمان از طرق مختلف به دنبال تعریف شاخص‌های کمی و کیفی (معیار) در خصوص نحوه عملکرد تک‌تک افراد سازمان هستیم. این شاخص‌ها مدیریت عالی سازمان را در ارزیابی و کنترل عملکرد نیروی انسانی یاری می‌رساند. همان‌طور که پیش‌تر گفته شد، مدیریت استراتژیک باید چهارچوب ارتباط بین فرایندها و نظام پاداش کارکنان (حتی تنبیه) را در خود داشته باشد. اگر بخواهیم پاداش کارکنان را با میزان اثرگذاری آنان هماهنگ نماییم باید شاخص‌های مقایسه‌ای کمی و کیفی برای سنجش عملکرد آنان با یکدیگر در اختیار باشد.

شاخص‌های عملکرد Performance Indicators نظیر KPI,PI,KRI

شاخص کلیدی عملکرد KPI یکی از مهم‌ترین این شاخص‌هاست. شاخص کلیدی عملکرد یک  ارزش قابل‌اندازه‌گیری بوده و نشان می‌دهد که یک شرکت به چه میزان در دستیابی به اهداف تجاری کلیدی خویش، اثربخش عمل می‌نماید. سازمان‌ها از شاخص‌های کلیدی عملکرد، در سطوح متفاوت در جهت ارزیابی میزان نزدیک شدن به اهداف خویش، بهره می‌گیرند. KPIهای سطح بالا، بر تمام عملکرد سازمان تمرکز دارند، KPIهای سطح پایین، بر دپارتمان‌هایی نظیر فروش، بازاریابی و روابط عمومی متمرکز هستند.

کارت امتیازی متوازن The balanced scorecard :BSC

یک برنامه‌ریزی استراتژیک و سیستم مدیریتی است که در کسب‌وکار، صنعت،دولت و حتی سازمان‌های غیرانتفاعی در سراسر جهان با وظیفه هماهنگ نمودن فعالیت‌ها با چشم‌انداز و استراتژی سازمان،بهبود وضعیت ارتباطات درونی و بیرونی سازمان، و کنترل عملکرد سازمان در مسیر تطبیق داشتن با اهداف، بکار گرفته می‌شود. کارت امتیاز متوازن آمده تا علاوه بر شاخص‌های کمی، شاخص‌های کیفی را موردبررسی قرار داده و بین آن‌ها یک توازن اساسی ایجاد نماید.